در طی چند دهه اخیر، امکان و احتمال به عنوان دو مفهوم کلیدی در بیان عدم قطعیت (نایقینی) پا به پای یکدیگر در قلمروی تصمیمورزی من جمله بازشناسی الگوها ایفای نقش نمودهاند. آنچه ایندو را از هم مجزا میسازد، همانا تأکید امکان بر وضعیت ساختار موجود در یک موقعیت است، حال آنکه احتمال عمدتاً سعی دارد تا بر کارکردهای تجربه شده در گذشته یک مسئله تأکید ورزد. زمانی که بحث ساختار به میان میآید این پرسش مطرح است که اجزای یک الگو و یا یک موقعیت چگونه بر پایه مدلهای معین پا به ظهور مینهد، و زمانی که موضوع ادراک برپایه امکان مطرح است، میتوان چشم برآن داشت که طیفی از امکانات بالقوه در خصوص این اجزا گرد هم آمده تا به این الگو که درون آن اجزاء هر کدام بر پایه مدل ویژهای به صحنه آمدهاند، هویت بخشند. به تعبیری میتوان ادعا داشت که همباشی مجموعهای از ساختارهای شکیل معنادار میتواند زمینهساز دریافت بهین از طبقات ممکن حاکم بر ساختاریابی این الگو باشد. در این مقاله سعی بر آن است که نشان داده شود چگونه با اتکاء بر اطلاعات مربوط به مجموعهای از ساختارهای شکیل معنادار که برپایه مدلهای معینی پا به عرصه ظهور نهاده و هویت بخش طبقات مربوطه هستند، و در کنار آن بهرهگیری از منطق امکان، میتوان در نهایت امکان تعلق یک الگو را به طبقات گوناگون سنجید. جهت ارائه تصویری روشن از رویکرد پیشنهادی، این مقوله در خصوص الگوی اشکال که طبیعتی ساختاری دارند، به بحث گذارده میشود.